جناب تاجزاده بعد از خواندن متن کوتاه شما (1) در تلگرام برآن شدم تا پاسخ خودم را به عنوان یکی از فعالین سیاسی-مدنی، برای شما و دیگر هموطنان گرامیمان بنویسم.
آنچه مسلم است “رای دادن” و یا “رای ندادن” دلیل ملی بودن و یا دشمنی با مردم کشور نیست. ولی به عنوان فردی که معتقد به شرکت نکردن در انتخابات هستم و این عدم شرکت را به عنوان رای به حق حکمت ملت دادن و از یک سو آنرا در تضاد با افرادی که رای دادن را به عنوان ابزاری برای رسیدن به “آزادی” و “مردم سالاری” معرفی میکنند, میدانم. قبل از هر چیزی بهتر میدانم این توضیح را برای خواننده مطلب خودم بدهم که “رای” به مفهوم یک نوشتن نامی بر روی تکه کاغذی نیست. رای به منزله اعلام انتخاب یک فرد است. پس رای دادن به معنی حق انتخاب است. سوالی که من از شما و هر فردی که خودش را آماده شرکت در انتخابات میکند این است؛ آیا بنظر شما مردم ایران حق انتخاب آزاد و منصفانه دارند؟ آیا هر شهروند ایرانی میتواند خودش را بدون تبعیضی کاندید نمایندگی در مجلس و یا کاندید ریاست جمهوری کند؟ با توجه به لیست رد صلاحیت کاندیدها برای این دو نهاد, بی شک پاسخ این سوال منفی است. این یکی از مواردی بود که شما, جناب تاجزاده, به آن اشاره نکردید. صحیح آن بود که با هوش و تجربه ای که دارید ، این مهم را مطرح میکردید و برای خواننده مطلب خود باز میکردید که ملت ایران چگونه میتوانند به این حق خود دست یابند.
بهر تقدیر شما نوشتید که به نظر شما “چیزی که کمتر به آن توجه میکنند، این است که رأی ندادن باعث تشدید اشکالات، اشتباهات، انحرافات، فسادها و تبعیض میشود. رأی ندادن به هیچ وجه راهکاری برای اصلاح این موارد نیست”. گرامی من تا کنون با فردی و یا نوشته ای از طرف تحول خواهان بنیادی که یک چنین نگاهی داشته باشد برخورد نکرده ام. اما شرکت نکردن من و امثال من دلیل تشدید اشکالات، اشتباهات، انحرافات، فسادها و تبعیض نمیشود. این بی کفایتی, خود محوری، خود مطلق بینی رهبران و دستاندرکاران جمهوری اسلامی است که باعث شور بختی ملت شده است. رای دادن و یا ندادن ملت موجب اشغال سفارت آمریکا نشد, همچنین موجب شش سال طولانی شدن جنگ عراق علیه ایران نشد. رای دادن و یا ندان ملت موجب کشتار دهه شصت و زندانها و شکنجه نشد. حتی رای دادن و یا ندان موجب حمله به سفارت انگلستان, عربستان و ادامه پروژه هسته ای نشد. این ولی فقیه بود تمامی اینها را بر جان ملت ایران روا و تحمیل کرد. از سوی دیگر نه من و نه هیچ تحول خواه دیگری بر این باور است که فقط با شرکت نکردن می توانیم این مشکلات را حل کنیم. باید توجه داشت که هدف از شرکت نکردن در انتخابات, بنوعی رای دادن به حق “حاکمیت ملت” است. این رایست برای رهایی از استبداد, ولی ما به خوبی میدانیم برای رسیدن به آزادی و حق حاکمیت ملی نیازمند اتحاد گسترده و آگاهی مردم به توانایهایشان و طلب حق مان است که ما را به آبادانی ایران و آزادیمان میرساند.
شما, جناب تاجزاده, در جایی میفرمایید که بعضی باوردارند که رای نمیدهند تا نظام مشروعیت پیدا نکند. در پاسخ به آنها, شما نوشتید که “شما چه رأی بدهید و چه رأی ندهید، در این ۴۰ سال, متوسط شرکت در انتخابات بالای ۵۰ درصد بوده است و کشوری که در آن ۵۰ درصد از مردم رأی میدهند، اگر مشروع تلقی نشود، هرگز غیر مشروع تلقی نمیشود. در کشورهای دموکراتیک هم میزان مشارکت به همین صورت است. یعنی ۴۰ تا ۵۰ درصد رأی میدهند. در شهرهای بزرگ مثل تهران میزان رأی دادن کمتر و حوالی ۴۰ درصد است و در شهرهای کوچک مشارکت بیشتر و بالای ۵۰ درصد است”. در این مطلب, شما اینطور مطرح میکنید که نظامی که در آن رای گیری میشود یک نظام دموکراتیک است, یا حداقل این فرض را در ذهن خواننده خود می نهید. در کره شمالی میزان رای در انتخابات شاید به ۹۹% برسد, پس بر طبق فرمایش شما در آنجا یک دموکراسی “واقعی” یا نیم بندی وجود دارد؟ مسلم است که اینطور نیست. همانطور که در ابتدای مطلبم آوردم, رای به معنی حق انتخاب است, آنچه در ایران مرسم و به نام “انتخابات” معروف شده است, در واقع انتخاب منتخبین نظام است و این با هیچ استانداردی نمیتوان آنرا انتخابات خواند و برسمیت شناخت. پس مشکل اولی که شما با ان روبرو هستید توجیه درصد شرکت کنندگان در “انتخابات” نیست بلکه مشروعیت آن است. بر طبق بیانیه ۱۹۹۴ بین المجالس پاریس (2)که جمهوری اسلامی یکی از امضاء کنندگان ان نیز است, هیچ کدام از انتخابات جمهوری اسلامی اعتبار و مشروعیت نداشته و آنها را نمیتوان انتخابات نامید. بهر تقدیر مشخص است که صرف رای دادن به معنی دموکراسی یا دموکرات بودن یک نظام نخواهد بود. از سوی دیگر شما پاسخی به راهکار آنهایی که, شرکت نکردن در انتخابات مهندسی شده را به عنوان یک روش غیره خشونت آمیز در برابر استبداد خشن پیشنهاد میکنند را نداده اید. شما چه پیشنهادی میدهید؟ آیا پیشنهاد میکنید که هر چه ولایت مداران, و پسگرایان و نیروهای ضد ملی در “بشقاب” ملت مینهند بپذیرند!! یا اینکه تحولاتی که ملت نیازمند ان هستند, به مانند ۱۳۷۶ به تعویق انداخت تا کشور از هر نظر به نابودی نزدیک شود؟ آنوقت چه می خواهیم کرد؟ آیا آنوقت ملت میباید “انقلاب”, “شورش کور”, “جنگ داخلی” کنند؟ یا منتظر حمله کشورهای خارجی شوند؟ یا اینکه منتظر رهبر باشند تا “جام زهری” را بنوشد و یا اینکه با “نرمش قهرمانانه” دیگری شور بختی بیشتری را به مردم ایران تحمیل کند؟ راستی شما چه چیزی را میخواهی اصلاح کنید؟ برای یک پروژه, چند سال و چقدر سرمایه انسانی و مادی باید صرف کرد تا نتیجه بگیریم که عملی نیست؟ آیا ساده تر ان نیست که پاسخ دهید؛ کدام برای شما مشروعیت دارد, “حکومتی که مشروعیتش را از شهروندانش بگیرد”, یا “حکومتی که مشروعیتش را از جانشین ‘خدا’ بگیرد”؟ آنهایی که در انتخابات شرکت نمیکنند بر این باور هستند که مردم ایران بالغ, عاقل و توانا هستند و نیازی به قیم و والی ندارند تا برایشان انتخاب کند. آیا شما هم به این نتیجه رسیده اید؟
جناب تاجزاده, شما در ادامه استدلاهایتان فرمودید که؛ “به هیچ وجه با تحریم نمیتوان فشار خارجی را متوجه ایران کرد. اتفاقا اقتدارگران از فشارها استقبال میکنند و به نام امنیتی شدن فضا، کشور را به سمت و سوی امنیتی میکشانند”. اولا لازم میبینم که به شما یادآور شوم که من در بسیاری از مقالات و بیانیه های رسمی کشورهای مختلف “متخاصم” با جمهوری اسلامی, بمانند آمریکا و اسرایئل, خوانده و شنیده ام که آنها حساب مردم ایران را از نظام حاکم بر آنها جدا کرده اند. اما فقط برای ادامه بحثمان به این گفتارها و بیانیه ها توجه چندانی نمیدهیم, اما نمیتوانیم گفته جناب ظریف را که در پاسخ خبرنگار که از او در مورد نارضایتیهای مردم ایران و نقض آشکار حق بشر سوال کردند را نادیده بگیریم. او در پاسخ آن خبرنگار گفت که “اگر مردم ایران ناراضی بودند در انتخابات به این گستردگی شرکت نمیکردند”! (3)چرا او و نظام نیازمند شرکت گسترده مردم در انتخابات هستند تا فشار افکار جهانی را بکاهند. از نظر اینکه “اقتدارگران”, آنهایی که استمرار نظام را میخواهند, شرایط را امنیتی میکنند تا صدای ناراضیان بگوش جهانیان و حتی به همدیگر نرسد, شکی نیست. اگر نظام به خطر بیافتد, استمرارطلبان, ذوب شدگان در ولایت و دلواپسان برای حفظ حیات آن, همچون دهه شصت از کشتن مردم بیگناه باکی نخواهند داشت. ترس آنها از بیداری مردم و اتحاد آنها برای رسیدن به حق حاکمیت ملی شان است. اگر آنها احساس ترس نکنند, یعنی به مانند گذاشته بدزدند, تجاوز بکنند, زندان کنند, اعدام کنند, بله دلیلی برای ایجاد فضای امنیتی در کشور نخواهند داشت. به باور من پند صائب,”اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیست اشک کباب موجب طغیان آتش است”, را باید آویزه گوشمان کرد و دانست که هر چه مردم در مقابل استبداد عقب نشینی کنند, آنها در تکبر و خود را مالک جان و مال ملت بدانند, مصرتر خواهند شد.
شما, جناب تاجزاده, بیان میکنید که؛ “گروه دیگر [از مردم که مخالف رای دادن هستند]میگویند حضور و مشارکت ما فایدهای ندارد. رئیس جمهور در حد تدارکاتچی است و کاری نمیتواند انجام دهد”. این ایرادی است که بر قانون اساسی کشور وارد است, که به یک نفر قدرت مطلقه داده است. اما این که رییس جمهور “تدارکاتچی” است مطلبی است که آقای خاتمی رییس دولت اصلاحات در اسفند ماه سال ۱۳۸۲ (4)به عنوان رئیس جمهور وقت در مصاحبه مطبوعاتیاش در زیر باران و با چتر بیان کرد. او گفت که؛ “عیبی هم ندارد؛ برای مردم مشخص میشود که رییسجمهورشان چه کسی است و چه اختیاراتی دارد. توقع را در همان حد برای آن بدانند و بدانند که در دیدگاه بعضیها، رییسجمهور اولین مقام رسمی کشور بعد از مقام رهبری و مسئول اجرای قانون اساسی که سوگند یاد کرده از اسلام، حقوق و آزادیهای مردم دفاع کند، نیست، بلکه رییس جمهوری که تعبیر و تفسیر جدید می شود، تدارکاتچی دستگاههای دیگر است”. البته بعدها در مصاحبه دیگری با رسانه های محلی بوشهر به تاريخ ۱۹ اسفند (5)۱۳۸۷ می گويد که؛ “… در زمان ریاست جمهوریام معتقد بودم اختیارات رئیسجمهور کافی نیست و برای تکمیل و ضمانت اجرایی آن لایحهای در این خصوص مجلس فرستادم. البته پیشبینی میشد که شورای نگهبان هم آن را رد کند…”. چرا یک چنین تفاوتی وجود دارد, که در ۱۳۸۲ ایشان متوجه شده بودند که توان اجرای وعدهایی را که داده بودند را ندارند و میخواستند مشخص کنند که “گناهکار” اصلی او نیست. یا در ۱۳۸۷ برای توجیه کسب قدرت اجرایی دیگر نمیتوانستند کسی را “گناهکار” قلمداد کنند. هر چه که دلیلش بوده باشد و هر طوری که خواننده مطلب مایل به برداشت باشد, لطمه ای به رد استدلال شما, جناب تاجزاده, نمیزند. در هر دو روایت مشخص است که رییس جمهور قادر به برنامه ریزی کلان در سیاست گذاریهای داخلی و خارجی را نداشته است. حتما تمام فعالین سیاسی و مدنی بخاطر دارند که در مجلس ششم چه شد و چرا نمایندگان “اصلاح طلب” بصورت دست جمعی استعفا دادند(6). حتما بخاطر دارند که طرح اصلاح قانون مطبوعات چگونه زمینگیر شد و با حکم حکومتی بساطش جمع شد. واقعا اگر رئیس جمهور و نمایندگان مجلس توان تغییر و اصلاح قانون را داشتند, بنا به تصور شما, جناب تازجزاده, پس آقای خاتمی و نمایندگان مجلس ششم از بی کفایت ترین دورهای سیاسی کشور را رقم زدند. اگر این فرض را بپذیرند, پس دیگر ایشان و دیگر اصلاح طلبان و تعامل گران نباید از مردم انتظار کمک داشته باشند و خود بهتر است سر بسویی دیگری بگذارند. جناب تاجزاده نمیشود که از دوطرف جاده رفت! یا مجلس و رییس جمهور قدرت ایجاد تغییر در سیاستهای کشوری را دارند, که در این صورت چرا بعد از هشت سال از دل دولت اصلاحات احمدی نژاد بیرون آمد؟ یا چرا دولت اصلاحات با پشتیبانی ۲۲ میلیون رای و دیگر مراجع, حتی قادر به تصویب قانون مطبوعات نشد؟ اگر دست دولت و نمایندگان مجلس در مقابل قدرت مطلقه ولی فقیه بسته است, پس چرا اینطور وانمود میکنید که امیدی هست که بگویم “آتش لطفا نسوزان”,. مگر میشود از مستبد, متکبر خواست که دلشان برحم آید و دیگر دزدی, تجاوز, زندان و اعدام نکند؟ چرا دیگر رای دهیم, بگویید مردم بیایند و با ناله واشک ریزان از قدرت مطلقه ولی فقیه بخواهند که دیگر ما را “در صف طولانی” برای شکنجه نگه ندارند!!
جناب تاجزاده اجازه بدهید که فرض کنیم که گاندی و یا ماندلا رئیس جمهور کشورمان شده اند و آنها قصد دارند در چارچوب قانون اساسی و در حیطه اختیارات رئیس جمهور به مردم ایران خدمت کنند. البته باید به وجود قدرت مطلقه یک فرد بنام ولی فقیه هم توجه داشته باشند. در همان نگاه اجمالی بخوبی متوجه میشویم که هر چه ولی فقیه تایید کند و یا بخواهد از نظر قانونی, عرفی و شرعی لازم به اجرا است. او میتواند رئیس جمهور را غزل کند، او میتواند تمام فرماندهان ارتش، سپاه، نیروهای انتظامی، امنیتی، قضایی، شورای تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان و … را انتخاب و بر مسند کارها بگمارد و یا عزل کند. گاندی و ماندلا, رییس جمهورهای فرضی ما, تصمیم میگیرند که یک پروژه را به اجرا در بیآورند. خب چگونه این مهم را به اجرا میتوانند دراورند؟ برای این منظور اگر آنها از مسیری که قانون در مقابل آنها گذاشته است بروند ,آنها متوجه خواهند شد که ولی فقیه توسط ابزارهایی که در اختیار دارد میتواند جلوی این پروژه در هر پیچ و خم قانون بگیرد.
حالا گاندی و ماندلا که رئیس جمهور ما هستند – یادمان باشد که آنها توانسته اند از سد شورای نگهبان بگذرند, حال چگونه نه ما میدانیم و نه خود آنها- مخالف اشغال سفارت امریکا، حمله به سفارت انگلستان و یا عربستان هستند، به عنوان رئیس جمهور کشور و اجرا کننده قانون اساسی کشور چگونه میتوانید جلوی این دیوانگی را بگیرید؟ یا فکر کنید که دو سال از یک جنگ خانمان سوز میگذارد (جنگ عراق علیه ایران) و آنها به خوبی میدانند که پیروزی در اینجنگ امکان پذیر نیست. چگونه میتوانید جلوی ادامه این دیوانگی را بگیرید؟ باز فرض کنید که آنها مخالف پروژه خانمان سوز دیگری هستند, بنام پروژه هسته ای، چگونه میتوانید در مقابل آن بایستند؟ بیایید تصور کنیم که آنها با کابینه خود مشغول بررسی طرحی برای ایجاد روابط بهتر و دوستانه تری با کشورهای منطقه و جهان هستند. ناگهان تلفن زنگ میخورد، و از آن طرف خط به آنها میگویند که هیچ اقدامی در این مورد نکنند، آنها گوشی را محکم بر تلفن می کوبند و میگویند که مردم ایران مرا به عنوان رئیس جمهور انتخاب کرده تا جلوی این دیوانگی ها را بگیرم. چند روزی از این تماس نمیگذارد که تلفن زنگ میخورد و به شما اطلاع میدهند که یکی از قایق های سپاه به ناوچه امارتی حمله کرده و در این حمله ناوچه امارتی غرق شده است. آنها چه میتوانید بکنند؟ یا در کابینه تصمیم میگرند که فضای سیاسی کشور را باز کنند، به زنان حق انتخاب پوش بدهند و از اینگونه برنامه ها، با رادیو و تلویزیون تماس می گیرند تا در مورد این برنامه با مردم صحبت بکنند. با آنها گفته میشود که چند روز دیگر در ساعت … در مرکز صدا و سیما حاضر شوند تا برنامه مورد نظر آنها را ضبط کنند !!! بعد از دو روز متوجه میشوند که سپاه با واحد بسیج به خیابانها ریخته و زنان را به خاطر داشتند لاک بازداشت میکنند. در بعضی از شهرستانها آدمهای مشکوکی با اسید به زنان “بدحجاب” حمله کرده اند. در تهران سپاه و وزارت اطلاعات صحبت از دستگیری یک شبکه گسترده برانداز میکنند و تعداد زیادی از روزنامه نگاران و فعالین مدنی و سیاسی را دستگیر میکنند. انها چه میتوانید بکنند؟ من مطمئن هستم که گاندی و ماندلا ما نامه ای تحت نام “نامه به فردا” مینویسند و به مردم میگویند که ملت شریف ایران ما را ببخشید ما توهم داشتیم که میتوانیم چیزی را تغییر دهیم! “رئیس جمهور در ایران تدراکاتچی بیش نیست”.
دوست گرامی! اگر گاندی و ماندلا را ما به عنوان رئیس جمهور هم داشته باشیم با توجه به اختیارات قانونی رئیس جمهور و در نظر گرفتن اختیارات ولایت مطلقه فقیه, آنها توانایی ایجاد تغییرات و تحولات بنیادی نداشته و با احمدی نژاد در ایجاد تغییرات و تحولات بنیادی دموکراتیک برابر خواهند بود.
اگر آنها (اصولگرایان و دلواپسان و … ) برای آقای روحانی فرش قرمز پهن نمیکنند و این بازیها [؟] را درمیآوردند, برای این نیست که آقای روحانی و یا پیشکسوت ایشان جناب خاتمی برای حق حاکمیت ملت سنگ بسینه میزدنند. چرا که این آقایان در زمان ریاستشان در شورای امنیت ملی, صدای آیت الله منتظری را که خواهان اجرای قانون اساسی و برسمیت شناختن حق حاکمیت ملت بود را با حصر خانگی خفه نمیکردند(7). شاید شما بهتر از همه ما بدانید که آقایان خاتمی و روحانی از کرده خود پشیمان هستند. امیدواریم که باشند, ولی اگر اینطور است, بر طبق عرف, بهتر میبود که با صدای بلند ورسا بیان میکردند که چه شد و چگونه میشود که ان اشتباه را دوباره تکرار نکنند.
مشکل دیگری که در استدلال شما وجود دارد, در تصور شما از رقابتی بودن “انتخابات” در بین مهره های نظام است. که شما انرا برابر با تفاوت نگرش بنیادی رقابت کنندگان با هم میبیند. در حالی که آنها تفاوت سبک در حفظ و اداره نظام با هم دارند. اما آنهایی که اعتقاد به بیهوده بودن شرکت در این “انتخابات” دارند, بدنبال تغییر و تحولات معنا دار, حق حاکمیت و حق انتخاب آزاد مردم ایران هستند. این اشتباه شما در استدلال تان با توجه به سابقه و تجربه سیاسی تان جای تعجب دارد!!
جناب تاجزاده, شما عنوان کردید که؛ “دلیلی که تحریمکنندگان برای رأی ندادنشان مطرح میکنند، این است که ما رأی نمیدهیم تا عاقل شوند”. در پاسخ به این دوستان, شما بیان کردید که؛”که هر وقت شما رأی ندادید، این گروه گستاختر شدند”. این سخن شما بود که مرا به نوشتن این یادداشت واداشت. گرامی, شما که بهتر ازهر ایرانی میدانید که آنها چه کردند و چه میخواهند! آیت الله خامنه ای در پیام نوروزی (8)۹۲, چنین میگوید؛ “ملت ایران با حضور در پای صندوقهای رأی، با شرکت در رأی دادن، ارتباط و اتّصال مستحکم خودش را با نظام اسلامی دارد اثبات میکند”. در تاریخ ۱۳۹۳/۰۳/۲۲ (9)ایشان در دیدار مسئولان و کارکنان قوهی قضائیه گفتند؛ “ما به مردم عزیزمان عرض کردیم که خب مردم نظامشان را دوست میدارند، میآیند رأی میدهند؛ اما اگر احیاناً کسی هم هست که با نظام اسلامی خیلی دل صافی ندارد، اما برای کشورِ خودش و منافع کشور اهمیت قائل است، او هم بیاید. … حتّی کسانی که طرفدار نظام هم نیستند، به نظام اعتماد دارند؛ آنها هم میدانند که نظام جمهوری اسلامی منافع کشور را و عزت ملی را میتواند حفظ کند و از آن دفاع کند. … این را حتّی آن کسانی هم که احیاناً آمدند رأی دادند، اما به نظام اعتقادی هم نداشتند، با این کارِ خودشان تصدیق کردند؛ نشان دادند که اعتماد به نظام جمهوری اسلامی، عمومی است”.
آخر چرا کتمان حقایق؟ شما اگر به نظام جمهوری اسلامی, به “دموکراسی اسلامی”, به “مردمسالاری دینی”, به قانون اساسی و اصل ولایت مطلقه فقیه و … اعتقاد دارید, چه خوب است که بصورت روشن بیان کنید و از حاشیه رفتن و خود را بعنوان یک “ناجی” یا “یک فرد جدا شده” از نظام معرفی نکنید. اگر هم به آنچه اشاره کردم ایراد دارید, لطفا بفرمایید چه چیزی را شما میخواهید اصلاح کنید؟ یا چه چیزی میباید در این نظام اصلاح شود تا از این استبداد خود باور و خود را صاحب جان و مال مردم دانسته, ملت ایران رها شوند؟ بفرمایید که ملت چگونه باید به حق حاکمیت خود برسند؟ چگونه یک ملت میتوانند به این “فرد”, ولایت مطلقه فقیه, بگوید نه؟
اینکه فرمودید “تحریم کنندگان رای روحانی را میشکنند”, شاید صحیح باشد, اما گرامی, آنها که رای نمیدهند بر این باورند که نه روحانی و نه دیگران برآورنده خواستها و راه حال مشکلات آنها هستند. آیا گمان نمیکند که این یک برخورد شما بسیار غیره دموکراتیک است که کسانی که رای دادن را به عنوان رای به حق حاکمیت ملت میدانند را لطمه ای به کشور و حتی بنوعی کمک به ریسی یا قالیباف معرفی میکنید؟ اگر من و امسال من به آقای روحانی باوری نداشته باشم, دلیلش این نخواهد بود که رغیبان ایشان را میخواهیم بر سر کار بیآوریم. کمی اصول دموکراتیک را در کارهایتان رعایت کنید, یا حداقل احترام به باورهای دیگران بگذارد.
با مهر
اکبر کریمیان
۱۳۹۶/۰۲/۲۲
۱- کپی یادداشت آقای تاجزاده از کانال تلگرام شان؛
🎙🎙🎙پاسخهای تاجزاده به تحریمکنندگان انتخابات
✅سیدمصطفی تاجزاده در گفتوگو با «چلچراغ» به تحریمکنندگان انتخابات پاسخ داد.
✅به نظر من چیزی که کمتر به آن توجه میکنند، این است که رأی ندادن باعث تشدید اشکالات، اشتباهات، انحرافات، فسادها و تبعیض میشود. رأی ندادن به هیچ وجه راهکاری برای اصلاح این موارد نیست.
✅آنها چند دلیل دارند. مثلا میگویند که ما رأی نمیدهیم که نظام مشروعیت پیدا کند.
✅باید گفت که شما چه رأی بدهید و چه رأی ندهید، در این ۴۰ سال متوسط شرکت در انتخابات بالای ۵۰ درصد بوده است و کشوری که در آن ۵۰ درصد از مردم رأی میدهند، اگر مشروع تلقی نشود، هرگز غیر مشروع تلقی نمیشود. در کشورهای دموکراتیک هم میزان مشارکت به همین صورت است. یعنی ۴۰ تا ۵۰ درصد رأی میدهند. در شهرهای بزرگ مثل تهران میزان رأی دادن کمتر و حوالی ۴۰ درصد است و در شهرهای کوچک مشارکت بیشتر و بالای ۵۰ درصد است.
✅یک ماه مانده به انتخابات یک نظرسنجی انجام شد که در آن ۵۴درصد از مردم پایتخت گفتهاند ما میخواهیم در انتخابات شرکت کنیم.
✅بسیار امیدوارکننده است. اگر این میزان تا روز انتخابات ادامه پیدا کند، انتخابات ما از سال ۹۲ هم باشکوهتر برگزار خواهد شد.
✅به هیچ وجه با تحریم نمیتوان فشار خارجی را متوجه ایران کرد. اتفاقا اقتدارگراها از فشارها استقبال میکند و به نام امنیتی شدن فضا، کشور را به سمت و سوی امنیتی میکشاند.
✅گروه دیگر میگویند حضور و مشارکت ما فایدهای ندارد. رئیس جمهور در حد تدارکاتچی است و کاری نمیتواند انجام دهد.
✅به آنها میگویم که واقعا اینطور نیست. اگر به این شکل بود برای آقای روحانی فرش قرمز پهن میکردند و این بازیها را درنمیآوردند و میگفتند که چقدر خوب است همه موارد را همین آقای روحانی پیگیری کند تا نامزد مدنظر خودشان.
✅دلیل دیگری هم که تحریمکنندگان مطرح میکنند، این است که ما میآییم اما هر کسی را که دلشان خواست، از صندوق درمیآورند. به نظر من در شرایط حاضر این فرضیه ناممکن است. ما یکی از کارهای خوبی که در زمان اصلاحات و در دوره انتخابات انجام دادیم، این بود که برای احزاب و مطبوعات در ستاد انتخابات کشور میز گذاشتیم تا بتوانند ما و فعالیتمان را رصد کنند و کار با شفافیت پیش برود.
✅آخرین دلیلی که از تحریمکنندگان برای رأی ندادنشان مطرح میکنند، این است که ما رأی نمیدهیم تا عاقل شوند. در پاسخ به این دوستان باید بگویم که هر وقت شما رأی ندادید، این گروه گستاختر شدند.
✅ببینید، من موردی را درباره اظهارنظرهای برخی اقتدارگرایان مطرح کنم. آنها میگویند که برجام خیانت است. ما هم میگوییم اگر خیانت بود، رهبری آن را تایید نمیکردند. البته من معتقدم که برجام بزرگترین خدمت است.
✅باید دقت داشت که ما با این میزان رأی و با این پیروزیها وضع حاضر را داریم. حالا فکرش را بکنید، همین هم نباشد.
✅سالهای ۸۸ تا ۹۲ را به یاد آورید. به یاد آورید که چقدر از جنگ و ناامنی هراس داشتید. به این فکر کنید که اگر سال ۹۲ آقای روحانی رأی نیاورده بود و همین مسیر ادامه پیدا میکرد، ایران سوریه و لیبی نمیشد؟ تکتک ما ایرانیها نقش داریم در
این که جامعه را به کدام سمت پیش ببریم.
۲- بیانیه ۱۹۹۴ بین المجالس پاریس http://www.jebhemelli.info/معیارهای-انتخابات-آزاد-و-منصفانه،-اعل/
۳– پاسخ ظریف به خبر نگاری که گفت مردم اگر ناراضی بودند رای نمیدانند؛
https://persian.iranhumanrights.org/1395/03/zarif-cover-up-human-rights/
۴– سخنرانی خاتمی اسفند ماه سال ۱۳۸۲؛
http://etedalpres.ir/7932/آیا-رئیس-جمهور-در-ایران-تدارکچی-است/
۵- مصاحبه خاتمی با رسانه های محلی بوشهر به تاريخ ۱۹ اسفند ۱۳۸۷
http://aftabnews.ir/vdcjymeo.uqeivzsffu.html
۶-استعفا نمایندگان مجلس ششم
https://www.youtube.com/watch?v=h_jcboWVwYk
۷- سخنرانی آیت الله منتظری که موجب حصر خانگی او شد.
https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=10155210096492768&id=291285592767
۸- سخنرانی آیت الله خامنه ای؛۶ نکته خطاب به ملت و رئیسجمهور منتخب
1392/03/25
http://farsi.khamenei.ir/package?id=22298
۹- سخنرانی آیت الله خامنه ای با مسئولان و کارکنان قوهی قضائیه ۱۳۹۳/۰۳/۲۲