این نوشته با بیان ایرادها و کمبودها که در سه سند و همچنین در بررسی سخنرانی های مسئولان شورای مدیریت گذار صورت گرفته، تهیه شده است.
هدف اولیه این نوشتار نقدی سازنده است که بر اساس بررسیِ لایه به لایه سه سند از پیشنهادهایِ شورا تنظیم شده و به خوانندگان و علاقه مندان “شورای مدیریت گذار” تقدیم می شود.
در نشست اعلام موجودیت شورا و چه در سخنرانیهای بعدی مسئولان واحدهای شورای مدیریت گذار، نارسائی های وجود داشت که پیام شورا را مخدوش و در بعضی از موارد در تناقض با سندهای پیشنهادی شورا قرار می داد.
مسئله پرچم، لوگو، سرود و اشتباهات گردانده برنامه، در خواندن نام جناب “براتی” به عنوان وزیر امور خارجه! ایرادهائی نبود که قابل مطرح کردن باشد.
سوابقِ افراد و نظرات و گرایشهای سیاسی اعضای شورا نیز نکاتی نیستند که بشود به عنوان ایراد به یک مجموعه که خود را «آینه اپوزیسیون» معرفی میکند، گرفته شود.
تمامی نیروها در اپوزیسیون، چه در داخل و چه در خارج از کشور، دارای گرایشهای گوناگون هستند و در بیشتر موارد حتا در درون خود گرایشات، چه از نوع جمهوری خواهی و یا پادشاهی، تفاوتهای بسیاری باهم دارند.
نظرات اعضا و افراد در زیر مجموعه شورای مدیریت گذار تا زمانی که نظرات آنان «شخصی و در چارچوب اصول دموکراتیک» مطرح می شود، نباید علیه شورای مدیریت گذار در نظر گرفته شود.
اما ایرادها و کمبودها چه هستند؟ ایرادها و کمبودها، آنهائی هستند که با معیارهای داده شده در سه سند و با منطق “گذار” منطبق نبوده و در بعضی از موارد در تضاد نیز هستند.
اما ایرادها و کمبودها چه هستند؟ ایرادها و کمبودها، آنهائی هستند که با معیارهای داده شده در سه سند “شورا” و با منطق “گذار” منطبق نبوده و در بعضی از موارد در تضاد نیز هستند. بعضی از این ایرادها برآمده از عدم توجه به حساسیتهای ملی است، که می تواند پیوندها و آرمانهای ملی را به چالش بکشد. مورد دیگر، نارسائی در محتوای استراتژی برای رسیدن به هدفهای مدیریت گذار است. همچنین «تحمیل شرایط خود تعیین کرده» شورای مدیریت گذار بر دولت منتخب آینده، از جمله مواردی است که می توان از آن نام برد.
ایرادها و کمبودها در سه سند پیشنهادی شورای مدیریت گذار را در نه بخش بررسی و به آنها پرداخته ام.
امیدوارم که دوستان “شورای مدیریت گذار” توجه خاص به این نه مورد داشته باشند، از سوی دیگر خواهشمندم دوستان و اندیشمندان گرامی مرا با ارسال نظرات و نقدِ خود در مورد روش، استدلال و موارد ذکر شده، یاری نمایند.
پیش از هر کلامی، اجازه دهید که با رجوع به سه سند شورای مدیریت گذار دریابیم که استراتژی تبیین شده چیست؟(1) شورای مدیریت گذار، استراتژیِ خود را اینگونه شرح میدهد:
شورای مدیریت گذار استراتژیش را اینگونه شرح میدهد؛
” … استراتژی باید بتواند نقشه راه گذار از جمهوری اسلامی را با توجه به سناریوهای محتمل و قابل پیش بینی در هر مرحله از گذار و با هدف متحد کردن حداکثر نیروهای دموکراسی خواه و تشکلها و جریانهای سیاسی بر محور آزادی و دموکراسی طراحی کند و مانع سوء تفاهمها و اتلاف فرصتها شود.”.( سند شماره 3)
پس آنچه شورای مدیریت گذار هدف قرار داده است، عبارت است از:
1- متحد کردن نیروهای دموکراسی خواه.
2- رسیدن به آزادی و دموکراسی.
3- جلوگیری از نابودی فرصتها.
البته شورای مدیریت گذار به درستی هدفهایی را مدنظر قرار داده که عملی کردن آنها آرزوی همه مبارزان و آزادیخواهان کشور پیش از انقلاب مشروطه تا این زمان بوده است.
وجود این سه هدف در اسناد این شورا بسیار امیدبخش و دلگرم کننده است. از آنجائی که این نوشته تلاش دارد با نقد سازنده در جهت هموار کردن راه همبستگی قدم بردارد، لذا به ایرادها و کمبودهای سه سند می پردازد و برشماردن حُسن های آنرا، به شورای مدیریت گذار می سپارد. ایرادها و کمبودهای وارد به سه سند ارائه شده توسط شورای مدیریت گذار را می توان در نه مورد بررسی و بیان کرد.
«کمبود یا نادیده گرفتن پیوندها و آرمانهای ملی»
یکی از مهمترین پروژه های جمهوری اسلامی در این چهار دهه، تضعیف “ملت” (2) بوده و اگر ادامه بقا پیدا کند، به نابودی ملت موافق خواهد شد.
جمهوری اسلامی در طول این چهار دهه، پروژه “امت” سازی را با تمام توان پی گیری کرده است. منطقا، یکی از جبهه های مقابله با این رژیم ضدانسانی و ضدملی برای نیروهای سیاسی یا مدنی که با دیده فراگیر به گذار از آن همت گماشته اند، نابودیِ پروژه “امت سازی” یک ضرورت خواهد بود، درکنار آن، با تقویت پیوندهای ملی و انسجام ملت باید کوشا بود.
آنچه در استراتژی شورای گذار از قلم افتاده است، ارزش و جایگاه “ملت” در گذار از جمهوری اسلامی است. در 3409 کلمه استفاده شده در سه سند مهم این شورا، حتا یک کلمه از “ملت ” نوشته نشده است.
فرض کنیم که ارزشهای ملی و جایگاه ملت را مدیریت شورا در ساختار و روح سه سند تهیه شده حفظ کرده و حتا ذکر آن را در سه سند لازم ندیده است! اگر این فرض را بپذیریم این سوال پیش میآید که؛ چرا لازم دیده است از “تبعیضات اتنیکی” و تقسیمات کشوری نام برده و بر آن تاکید کند؟
در پروژه هایی نظیر طرح گذار که برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری یک “نظام نوین” تهیه شده، جای ارزشهای ملی و از همه مهمتر «ستون فقرات یکپارچگی کشور» که «ملت» است، متأسفانه خالی مانده. در نتیجه در نظر نگرفتن جایگاه ملت در این سه سند، جای تاسف دارد.
«قرار نگرفتن جایگاه زبان در سه سند شورا»
سوالی که با خواندن سه سند در ذهنمان باید جای گیرد این است؛ که چرا زبان به عنوان یک پیوند ملی برای یک کشور مهم است؟ با پاسخ به این سوال می توانیم ضعف اسناد شورا در خصوص پیونداهای ملی را بهتر درک کنیم.
در دوران دانشجوئی ام در رشته فلسفه این شانس نصیبم شد که یکی از بهترین پروفسورهای فلسفه در شاخه “Moral and Political philosophy”- فلسفه اخلاق و سیاست- را در اختیار داشته باشم. ایشان دکتر جوون زَع فران، سر پرست بخش فلسفه City University بودند.
یکی از موضوعات آموزشی، مشکلات و توانائی های زبان، بررسی خط و فرهنگ چین در پروسه “مدرنیتی” بود. ایشان خط چینی را به “کامپیوتری” تشبیه کرد که ارتباط و انتقال مفاهیم را برای مردم چین با یکدیگر امکان پذیر ساخته بود. مهم بودن این مطلب از آن جهت است که چین دارای 56 قوم یا اتنیک گروه و 297 زبان زنده است (3). موضوع و نکته بحث پرفسور زَع-فران این است که چطور زبان، خط و فرهنگ در استحکام “Nation-State ” یا همان دولت – ملت تاثیر گذار بوده است.
در زمانی بعد از انقلاب چین، حزب کمونیست چین در تلاش بود تا مرز فرهنگی بین چین “قدیم” و چین “مدرن” را پررنگ و نمایان تر کند. از سوی دیگر بتواند مشکل آموزشی در چین را به سرعت تصریح کند. چیزی که جناب صدرالااشرفی ، مسئول واحد فرهنگی شورای مدیریت گذار، در معرفی زبان انگلیسی در سخنرانیِ خود در جلسه اعلام موجودیت شورای گذار، بیان کرد.
ماشین حزب کمونیست چین با تمام قوا بکار افتاد تا خط یا کلمات لاتین را جایگزین خط – نقاشیِ چین “باستان” کند. اما در آخر به این نتیجه رسید که اگر این کار را بکنند، پیوندهای ملی بین مردم چین را تضعیف و یکپارچگی چین را به خطر می اندازد.
دلیل عقب نشینیِ آنان مشخص بود، شما تصور کنید که کشورX با 56 قوم و اتنیک گروه و بیش از 200 زبان زنده مثل زبانهای روسی، فارسی، انگلیسی، فرانسوی و … وجود داشته باشد. مردم کشور X نمی توانند با استفاده از صحبت کردن با هم ارتباط بر قرار کنند، چراکه زبانِ همدیگر را نمیفهمند، یعنی یکی فارسی حرف می زند و دیگری روسی! اما مردم کشور X می توانند با استفاده از نوشتن، خط، با هم براحتی ارتباط برقرار کنند.
در سراسر چین حتا؛ کره، ژاپن و ویتنام، از طریق فونیتکال سیستم – phonetical system- میتوانند مفاهیم خودشان را با همان خط نقاشی گونه به هم منتقل نمایند (4). یعنی شما فارسی زبان هستید و فرد دیگر روسی زبان، با همین خط نقاشی گونه بنویسید و طرف مقابل بخوبی بفهمد که شما چه می گوید و چه می خواهید. تمام مردم این منطقه که با این خط آشنا هستند، می توانند با هم ارتباط داشته باشند. بخاطر همین ارزش ارتباطی که مردم یک کشور با 56 اتنیک گروه و با 297 زبان گوناگون بهم می پیوند، حزب کمونیست چین را مجبور به قبول واقعیت ها کرد.
«مجریان و هدایت کنندگان پروژه گذار»
در واقع آنچه در سه سند ارائه شده و در سخنرانی های دبیر، سخنگو و بعضی از دبیران واحدهای کاری شورا بیان شده، روشن کنندۀ مشخص نبودنِ «نحوه گذار» است! نکته ای که در نحوه گذار قابل توجه است، افرادی هستند که رهبری و برنامه ریزی آنرا به عهد خواهند داشت.
با توجه به این نکته و بررسی ترکیب اعضای شورای مدیریت گذار، مشخص می شود که بیش از 80% اعضای شورای مدیریت گذار عضو نهاد یو .دی. آِی و کنگره ملیت های فدرال ایران یا فدرالیست ها هستند.
این ترکیب، خطر “همخوانی” در برنامه ریزی های گذر و سیاست گذاری های آنرا خواهد داشت. یعنی حساسیت ها و انگیزه ها و نحوه نگرش به مشکلات و پیدا کردن راهکارها بصورت جهت داری(Bias) خواهد بود و توانائی درک حساسیت های دیگر جریانهای سیاسی را نخواهد داشت.
فرض را بر این می گذاریم که اعضای شورا با ترکیبی که دارند، بتوانند نظام جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. از دیدگاه آنان، بنا بر حساسیتها و انگیزه های مشترکی که دارند، دموکراسی، آزادی، عدالت اجتماعی و غیره “همگونه” تعریف و تفسیر خواهد شد. خطر این همخوانیِ تعریف و تفسیر از آزادی و دموکراسی، در این است که می تواند با دیگر جریانات سیاسی در تقابل قرار گیرد. در اینجا قضاوت بین این که کدام تفسیر و تعریف “درست” یا “غلط” است، نیست، بلکه تعریف و تفسیرها در گفتمان ملی و در مجمع کثرتگرا از گرایش های سیاسی گوناگون باید شکل گرفته و مورد بررسی قرار گیرد. نبود این “خرد جمعی” از این «مجمع کثرتگرا»، می تواند ایجاد کننده برخوردهای خطرناکی در سطح کشور پس از گذار بشود.
«تقسیم وظایف و حد و مرز آنها»
یکی دیگر از مشکلات پروژه مدیریت گذار در تقسیم وظایف است که در آن شرح “وظایف مشخص” برای اعضای شرکت کننده در تکامل مرحله ای و مرحله به مرحله شورای گذار به دولت انتقال که در نمودار (1) آمده، معین نشده است.
برای مثال وظیفه مدیریت شورای گذار تا چه زمانی است؟ و اختیارات آنان تا چه حدودی است؟ همینطور کنگره “منتخبین خوشنامان ایرانی”، که نه نحوه گزینش و نه انتخاب و نه شکل دعوت آنان به کنگره مشخص نشده است. حتا میزان اختیارات آنان نیز معلوم نیست. از همه پیچیده تر دولت انتقال است، که میزان اختیاراتِ آن چون سیّالی روان باز مانده است. آیا کنگره خوشنام ها و دولت انتقالی در چارچوب قانون اساسی موقت کار خواهند کرد، یا آن کنند که خود خوش می دارند؟!
«مشخص نبودن انتخاب اعضا در مسیر “تکامل پروژه گذار”»
رهبران شورای مدیریت گذار بیان می کنند، با تشکیل شورای مدیریت گذار در مرحله اول و در مرحله بعدی «کنگره موقت» و از آنجا به مرحله نیمه نهائی که تشکیل «دولت انتقال» است پیش خواهند رفت. در پایان این راه دولت انتقالیِ تشکیل شده، وظیفه برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه در جهت تأسیس مجلس مؤسسان را بعهده خواهد داشت. این مجلس هم موظف است که قانون اساسی را تهیه و تنظیم و برای همه پرسی به مردم ایران تقدیم کند.
در تمام طول مسیر راه، مدیریت شورا تاکید می کند، که مجلس مؤسسان از منتخبین مردم تشکیل شده، تصمیم گیرند و سیاست گذاران کشور خواهند بود. هرآنچه که آنان تصویب کنند، اعضای شورای گذار و دیگر مجموعه های مربوطه، بدون چون و چرا آن تصمیمات را می پذیرند! در اینجا دو ایراد اساسی مطرح است، اولی به غیر از نحوه انتخاب اعضا در شورای مدیریت گذار، که می تواند بر اساس انتخاب چند تن از “الیتهای” کشور تأسیس شود، الباقی مراحل عضو گیری و پر کردن پست های اجرائی مشخص نیست.
با توجه به اینکه انتخاب اعضای “کنگره خوشنام ها” و دولت انتقالی می باید بر اساس سیستمی مبتنی بر اصول دموکراتیک باشد، شفاف نبودن این سیستم بسیار نگران کننده است.
« قانون نویسی و مجری! بودن با اصول دموکراتیک همسویی ندارد»
از این کمبود شفافیت در ساختار و جایگیری در پست ها بگذاریم، مشکل دیگری وجود دارد که در حیطه اختیارات و پایان کار هر قسمت از مراحل تکاملی پروژه نمایان می شود.
برای مثال اگر کنگره تشکیل شد، آیا کار مدیریت شورای گذار به پایان می رسد یا خیر؟ آیا اعضای شورای مدیریت گذار در کنگره ایفای نقش کلیدی خواهند داشت؟ یا کنگره موقت چگونه قدرت را به دولت انتقالی، تفویض می کند؟ آیا اعضای شورای مدیریت گذار در دولت انتقالی پستی را به عهده خواهند گرفت؟ یا چگونه دولت انتقالی کنترل خواهد شد؟ آیا استمرار رهبری و به عهده گیری پست های کلیدی مهم در پروژه گذار، خطر ایجاد “شبه استبداد” را بوجود نمی آورد؟
این نگرانی، برآمده از تأثیر “قدرت” بر روی دارندگان آن است، که می تواند عامل تخریب و فساد صاحبان قدرت بشود.
این تجربه را در دیدن خمینی توسط برخی از مردم در “ماه” یاد گرفته ایم. وقتی که ما افراد را به “ماه” برسانیم، دیگر دستمان به آنان نخواهد رسید تا پایین شان آوریم. البته با این مثل قصد توهین یا جسارتی به اعضای محترم شورای مدیریت گذار ندارم و آنان را انسان هایی فداکار و فروتن یافته ام.
توجه به این نکته بسیار مهم است که «قدرت بدون ضابطه» فاسد کننده است. اگر کسانی قانون بنویسند و خود آنرا اجرا کنند، رَه استبداد را دوباره طی خواهیم کرد.
«تداخل حوزه تصمیم گیری»
روشن نبودن سرنوشت تصمیم های شورای مدیریت گذار، کنگره خوشنامان، دولت انتقالی در طول مسیر پروژه، اشکال دیگری است که می توان به پروژه گذار گرفت. برای مثال، روشن نیست که برنامه ها و سیاست هائی که شورای مدیریت گذار به تصویب می رساند، آیا برای دولت انتقال نیز قابل اجراست؟ آیا دولت انتقالی قادر خواهد بود که تدریس به زبان مادری یا تقسیمات کشوری را رد کند؟ اصول آورده شده در سه سند شورای مدیریت گذار تا چه حدی برای کنگره و دولت انتقالی معتبر خواهد بود؟
مشکل اینجا بیشتر نمایان می شود که اگر تصمیمات گرفته شده، به ارزش خود باقی بماند، که من باورمند نیستم، آنگاه تصمیمات شورای مدیریت گذار بر مراجع بعدی تحمیل خواهد شد، حال اگر اینگونه نباشد، یعنی تصمیمات شورای مدیریت گذار در هر مرحله ی تکاملیِ پروژه گذار، قابل نقض می شود، پس برای رسیدن به یک خِردجمعی جهت تشکیل “کنگره خوشنامان”، دیگر نیازی به سه سند و بیست و اندی واحد کاری نیست. در نتیجه تمامی سندها و واحدها، با “مشروعیت” برآمده از «خرد جمعی» تهیه با اصطکاک کمتری شروع بکار خواهند کر
«تصمیمات غیر دموکراتیک»
از سوی دیگر عملکرد شورای مدیریت گذار در ابعاد وسیعتر سوال برانگیز است. برای نمونه “تدریس به زبان مادری” یا “تقسیمات کشوری” که بسیار بحث برانگیز بوده را در نظر بگیرید. مشخصا” شورای مدیریت گذار قصد به اجرا درآوردن سیستم جدید آموزشی در کشور را دارد. اینکه این پیشنهاد “خوب” یا “بد” است یا اصلا عملی نیست، موضوع بحث من نیست. بلکه آنچه من با آن مشکل دارم، این است که شورای مدیریت گذار، یا “کنگره خوشنامان” یا حتا دولت انتقالی در جایگاهی نیست که چنین تصمیماتی را بگیرد و بخواهد آنها را به اجرا درآورد. یا بر عکس، هیچ کدام از این نهادهای پیشنهادی نیز در جایگاهی نیستند که تصمیم بگیرند که در مراکز آموزشی کشور فقط زبان فارسی تدریس شود. اینگونه تصمیمات فقط و فقط بعهده دولت منتخب ملت، آنهم پس از تصویب در “مجلس شورای ملی”- که تأسیس شده بر اساس بیانیه جهانی بین المجالس 1993پاریس رسیده باشد- قابل اجرا است.
تصمیمات شورای مدیریت گذار، کنگره خوشنامان و حتا دولت انتقال که در پروژه گذار در نظر گرفته شده است، در جایگاهی نیستند که چنین تصمیماتی را بگیرند. این جایگاه فرض شده برای آنها غیر دموکراتیک است.
«پروژه فدرال در قالب حکومت “غیر متمرکز”»
یکی دیگر از ایرادهای وارده به مدیریت شورای گذار در معرفی سیستم «فدرال» تحت نام «سیستم غیرمتمرکز»! است.
شورای مدیریت گذار، بدون آوردن نام و یادی از سیستم فدرال، که حساسیت های بسیاری را در بین فعالان سیاسی و ملت ایران در بر داشته، آنرا در سند شماره 2 خود وارد کرده است. دلیل این اصل در سند شماره 2 شورای گذار را می توان نتیجه یک «بده و بستان سیاسی» با کنگره ملیت های «فدرال ایران» که نمایندگان آن بصورت منفرد در شورای گذار شرکت کرده اند، تصور کرد.
آوردن این اصل، به نوعی ایجاد رضایت خاطر برای فدراتیو خواهان بوده است تا شرکت آنان را در شورای گذار میسر سازند! همین امر موجب نارضایتی برخی از هم میهنان بویژه مخالفان فدرال خواهی شد و موجب عدم شرکت آنان در مدیریت شورای گذار.
در سند دوم در قسمت نظام و ساختار سیاسی آینده کشور، حکومت آینده را مدیریت شورای گذار چنین معرفی میکند:
«حکومتی است که با سپردن حداکثر ممکن امور اداری و چگونگی مصرف بودجههای عمرانی به نهادها و مجالس منتخب محلی شکل می گیرد». در ادامه تاکید میکند که؛ “تصمیم گیری درباره مناسب ترین شکل ساختار سیاسی در این زمینه…” را بعدا در مجلس مؤسسان مشخص خواهد شد. برای روشن شدن اینکه این تعریف که معرف یکی از سیستمهای فدرال است، از لغتنامه فلسفه سیاسی آکسفورد مدد میگیرم. تعریف ساده یک سیستم فدرال را این لغتنامه اینچنین بیان میکند؛
فدرالیست سیستمی سیاسی است که در آن قدرت به یک انجمن (های) محلی [مجلس های محلی] منتخب آن محل واگذار شده، به گونه ای که دولت مرکزی مستقر و بالاتر از آنها باشد.
A political system in which power is vested in an association of constituents, rather than in a central government set over and above them.
با مقایسه اصل یاد شده در سند شماره 2 و تعریف سیستم فدرال در لغتنامه آکسفورد، مشخص میشود که آنچه در سند دوم آمده، مشخصات یک حکومت فدرال است. کار به اینجا ختم نمیشود، شورای مدیریت گذار پیشاپیش، تکلیف میکند که؛ مجلس مؤسسان از هم کنون این شکل از حکومت را میباید پذیرا باشد، ولی در نحوه و ساختار آن مجلس موسسان تصمیم نهائی را خواهد گرفت. شورای مدیریت گذار میتواند اعلام کند که یک نهاد سیاسی است که خواهان حکومت فدرال در کشور است. اما نمیتواند یک بام و دو هوا داشته باشد.
نتیجه:
دوستان و اعضای مدیریت شورای گذار تلاش بسیار کرده اند تا فرمولی سیاسی را بوجود آورند تا اپوزیسیون هزارتکه را بهم وصل کنند، هیچ شکی نیست. شخصا” از زحمات آنان سپاسگزارم. این نقد، با تمام ضعف ها و تندی هایش، باید به عنوان نقدی سازنده در نظر گرفته شود.
به نظر من اولین اشتباه شورای مدیریت گذار در تبیین استراتژی کاری خود بوده است. اگر بجای استراتژی «بده و بستان سیاسی» تضمین “حیات سیاسی” تمامی نهادها و فعالان سیاسی دموکرات را در استراتژی انتخاب می کرد، احتمال به ثمر رسیدن پروژه گذار بسیار موافقتر می نمود.
با تبیین استراتژی «بده و بستان سیاسی» و از بین بردن زمینه همکاری ملی گرایان، پروژه گذار به یک « پروژه شعاری» تبدیل شده است. در نتیجه، تأثیر لازم را برای ایجاد حفظ یکپارچگی و وحدت همه ایرانیان علیه رژیم ضد مردمی از بین خواهد برد، در اینصورت شورای مدیریت گذار نیز به محفلی همانند محفل های دیگرِ پیشین تبدیل خواهد شد.
پاینده ایران و ایرانی
اکبر کریمیان
11 مهر 1398
03/10/2019
1- لینک سه سند شورای مدیریت گذار: https://akbarkarimian.uk/?p=781&preview=true
2- ملت به معنی مردم یک کشورکه تابع یک دولت باشند. برطبق تعریف لغتنامه رفرنس سیاسی آکسفود، دو تعریف نزدیک به هم، چنین است؛
2-الف) ملت به گروه بزرگی از مردم با یک تاریخ مشترک ، فرهنگ ، زبان ، مذهب و … سرزمین [مشخصی] به یکدیگر پیوند خورده اند، گفته می شود
nation
large group of people said to be bound together by a shared history, culture, language, religion, and/or *homeland…
2-ب) ملت به گروه بسیار بزرگی از مردم که با یک قلمرو خاص در ارتباط هستند گفته میشود، که ممکن است با یک زبان مشترک ، فرهنگ و … مشترک داشته باشند.
nation
A large group of people who are associated with a particular territory, who may share a common language, culture and …
3- https://www.worldatlas.com/articles/what-languages-are-spoken-in-china.html
4- http://faculty.georgetown.edu/jod/texts/chinese.writing.html