بیانیه مشترک سه کشور بزرگ اروپایی؛ آلمان، فرانسه و بریتانیا، در محکوم کردن ایران در حمله به تاسیسات نفتی عربستان، چرخش آخر جمهوری اسلامی و یا آخرین پروژه بزرگ دولت “پنهان” در طرحهای ترور بینالمللی است! وقتی این خبر را خواندم بیاد بیت دوم یکی از رباعیات زیبای خیام افتادم که میگفت؛
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
جمهوری اسلامی سالهاست که بتوسط نیروهای تروریستی قدس و دیگر واحدهای آدم کشش، در صحنههای بینالمللی به اجرای طرحهای ضد بشری و ضد ملیاش مشغول بوده است. حمله به تاسیسات نفتی عربستان و تلاش مذبوحانه جهت رد گم کردن و حاشا کردنهای مفتضح که حتی باج گیرانی نظیر پوتین و شیانجینپین، هم قادر به حمایت از آنان نشدند، نشانه شکست دیپلماسی نظام بود.
فرمان حمله به تاسیسات نفتی عربستان، فقط توسط خامنهای میتوانست صادر شود. او به تقلید از سیاست معرف ترومن [Harry S Truman]-رییس جمهور سابق امریکا- که گفته بود؛
“ اگر نمیبتوانی قانع شان کنید، گیجشان کنIf you can’t convince them, confuse them. ! ” قصد قانع کردن جهانیان بود، که نتوانست و در تلاش گیج کردن جهانیان بود که در آن نیز شکست خورد.
خامنهای و دولت پنهانش، تلاش کردند که بصورت تلویحی بگویند “میزنیم”، “میجنگیم” و “منطقه را به آتش میکشیم”، اما بخوبی میدانستند که توان اینکارها را ندارد. قبلا هم از این “شعارهای خارج از شعور” داده بودند. توهم قایقهای تندرو جنگ آور، یکی از آنها بود. اما وقتی که به مرحله عمل رسید صدها قایق تندرو سپاه در ظرف چند ساعت توسط هلیکوپترهای آپاچی امریکا در خلیج فارس غرق شدند. هر چند قایقهای تندرو سپاه چند هدف دریایی و سکوهای نفتی را منهدم کردن، اما بعدا معلوم شد که سکوهای منهدم شده، سکوهای مشترکشان با بعضی از کشورهای خلیج فارس بوده. البته خسارت سکوها را با پول ملت شوربخت ایران پرداخت کردند. آقای خمینی هم از اینگونه شعارهای بی شعورانه نیز سرداد بود؛ آواز جنگ، جنگ تا پیروزی یکی از انها بود. بعد از این شعار “بیشعورانه” که با صدای بلند میخواند، “جام زهرا” تا آخر با دهان ملت سرکشید.
تاریخ معاصر و عملکرد جمهوری اسلامی، پر از جام زهر نوشیدنها و نرمشهای قهرمانانه رهبران جمهوری اسلامی است که همه را بخوبی ثبت کرده است. منتها، رهبران جمهوری اسلامی، شاگردان تنبل و کودنی هستند که توان یادگیری ندارند و هر از چندگاه از این دسته گلها آب میدهند. نمونه بارز آنها، فریاد زدن خمینی بود که میگفت؛ “اقتصاد مال خر است”. یا خامنهای که خود را ناجی “بشریت” میداند و میخواهد “استکبار جهانی” را به زانو درآورد. از آنان انتظار بیش از اینها نباید داشت. انان متوهمهای هستند که در یک خود بزرگ بینی، باور شان شده که “خورشید برای دیدن روی آنان سر به آسمان زده است”. آنان بر دوش انسانهای جاهل و خرافه زده سوار هستند که برای زندگی کردن هیچ نظری ندارند ولی در عوض، برای زنده مانده یک “دنیا آموزش” دیدهاند.
نظام جمهوری اسلامی، از نظر تصمیم گیری و اجرای تصمیمات، بر یک سیستم “دولت دوگانه” استوار شده است، که با هم در تقابل و در بیشتر موارد در تضاد با هم هستند. تضاد بین دولت “انتسابی” و دولت “پنهان” که از همان روزها نخست بوجود آمدن نظام وجود داشته است. بنی صدر با خمینی، خامنهای با خمینی و حتی یار جان نسار او، روحانی، نیز در تضاد چگونه پاسخ دادن به “واقعیتها” با خامنهای بوده است.
دولت “منتسب” خود را در مقام به اجرا درآوردن برنامه های موجود نظام می بیند و دیگری، دولت پنهان جایگاه خودش را در ترسیم برنامهها و سیاستهای اجرایی کشور میداند. هر دو از یک آبشخور سر چشمه میگیرند، ولی یکی با واقعیتها دست بگریبان است و دیگر با توهمات. نتیجه کاملا روشن است، یک حکومت فلج و مفلوک که قادر نیست برای ملت قدم مثبتی بردارد۱.
خبر محکوم شدن جمهوری اسلامی توسط سه کشور بزرگ اروپایی به عنوان عامل اصلی حمله به تاسیسات نفتی عربستان که در واقع ستون فقرات سیاست بازگشت به برجام جمهوری اسلامی را با شکست مواجه کرد. شکستی که آنان اصلا تصورش را نمیکردند!
جمهوری اسلامی تحت شدید ترین تحریمها ممکنه امریکا واقع شده و دیگر چیز باقی نمانده که فریاد برآورد که “آمریکا هر غلطی که میخواهد میتواند بکند”، را سر دهد. رهبران جمهوری اسلامی، بویژه خامنهای بخوبی میدانند، برای خروج از این بنبست خود ساخته دو راه پیش رو بیشتر نداشت؛
یا از طریق مذاکره به توافق با آمریکا برسد و صد تحریمها جان سالم بدر برد، یا از طریق جنگ که به پاکسازی مخالفان خود بپردازد و نظام آخوندیسم را برای ۳۰ سال دیگر بیمه کند. اما بعد از حمله به تاسیسات نفتی عربستان، اولین راه حل به بنبست کشیده شد. اما دومی، بعد از فراهم دیدن زمینه ائتلاف جهانی برای برخورد نظامی با آنان که منتهی به نابودی رژیم خواهد شد، را غیر قابل اجرا یافتند. از این رو سراسینه بدنبال راه حل سوم هستند! اینکه این راه حل چیست را موکول میکنم به یاداشت بعدی. ولی موضوع دستپاچگی جمهوری اسلامی و بیت دوم خیام که گفت؛
“بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت”،
تداعی وضعیت جمهوری اسلامی را بیان میکند. جمهوری اسلامی در تمام دوران حیاتش، با دروغ از بحرانی به بحران دیگر پریده و با این روش به حیات خود ادامه داده است. اما اینبار، دروغ شان، یا همان سیاست گیج کردن مخالفان و منتقدانشان، دست و پای آنها را بسته است. آنان فکر میکردند که با حمله به تاسیسات نفتی عربستان، نشان خواهند داد که قدرت به اجرا درآوردن تحدیداتشان به جهانیان بویژه به مصرف کنندگان نفت در اروپا را دارند. با این نمایش “قدرت” که به شکست انجامید، تصور خامنهای بر این بود که میتواند خواسته اش، باز گردان امریکا به تعهداتش به برجام، را به طرف مقابل تحمیل کند. از اینرو دستور حمله به تاسیسات عربستان را صادر کرد.
محاسبه رهبران جمهوری اسلامی این بود که نه عربستان و نه امریکا دست به حمله نظامی خواهند زد. به دو دلیل؛ یکی اینکه شرایط سیاسی چنین حمله برای ترامپ هنوز فراهم نشده است. دوم، اثبات اینکه ایران به تاسیسات نفتی عربستان حمله کرده است برای امریکا و عربستان بسیار دشوار خواهد بود. در اینصورت حمله نظامی امریکا و عربستان به ایران، از نظر جهانیان قابل قبول نخواهد بود. از سوی دیگر، در صورت بروز جنگ، مصرف کنندگان نفت با بحران عظیمی نفتی و عدم امنیت صادرات نفت از خلیج فارس مواجه خواهند شد. در یک چنین شریطی کشورهای مصرف کنند نفت، بویژه اروپاییان، ترغیب به تقابل با سیاست آمریکا و در نهایت برگرداندن امریکا به قبول تعهداتش به برجام، خواهند شد. هدف ساده بود، کشورها مصرف کننده را وادار به موضعگیری علیه سیاست “حداکثر فشار” آمریکا کرده و حیات نظام را تضمین کنند.
اما اگر عربستان و امریکا دست به حمله نظامی بزنند، با سیاست “مظلوم” نمایی یا به عبارت دیگر وانمود کردن اینکه انان مورد تجاوز امپریالیست جهانخوار واقع شدن، اول دست به تصفیه مخالفان خود زده و در نهایت به با عقد یک قرارداد ضد ملی دیگر بمانند قرارداد الجزیره-بعد از آزاد سازی گروگانهای آمریکایی در ایران- حیات سیاسی خودشان را برای ۳۰ سال دیگر تضمین کنند.
خوشبختانه، عربستان و امریکا دست به حمله نظامی فوری نزدند و وارد این تله جمهوری اسلامی نشدند. آنان توانستند جهانیان را متقاعد سازند که جمهوری اسلامی عامل اصلی این حمله بوده است. حال این جمهوری اسلامی است که در تله خود گرفتار شده است!
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
اکبر کریمیان
با مهر
۲ مهر ۹۸
۱- این تضاد و موضوع مجری بودن برنامه های دولت پنهان، را در مقالهی با توضیحات و اسناد، تحت نام؛ کودتا، ضدکودتا یا تسلیم شدن به “واقعیتها”، مورد بررسی قرار خواهم داد.