«دردآور ترین راه آموزش، تجربه کردن است، انسانهای هوشمند از تجربه دیگران درس میگیرند.»
در قرن بیست و یکم، شاید بتوان به جرعت بیان کرد که تنها نظام سیاسی جهان که به شکل عجیبی خرافه پرستی و جهل را بصورت سیستماتیک در سطح جامعه بطور گستردهی پخش، آموزش و به اجرا درمیآورد جمهوری اسلامی است. این بدین معنی نیست که رهبران نظام به آنچه که در حالا تحمیل به جامعه هستند معتقدند.
آنان باوری به این خرافههائی که در جامعه تزریغ میکنند، ندارند. انان همچون دوزیستان، در یک فضای دوگانه، درون ایران و خارج از آن، در بین مردم ولی فرسنگها بالای سر آنان، زندگی میکنند. آنان دزدانی هستند که مردم را صغیر میدانند و خود را جانشین “خدا” بر روی زمین.
آنان این زندگی دوگانه را بر اساس ضرورت ادامه حاکمیت شان برای خود و وابستگانشان خلق کردهاند. این زندگی دوزیستی را فقط در فرهنگ سیاسی اجتماعی حاکم در ایران قابل تعریف و درک است. شاید بهترین نامی که خصوصیات وخصلاتهای این طبقه جدید سیاسی را بیان کند؛ دوزیستان سیاسی یا آمفیبیان سیاسی ((Political Amphibian Class است. در غیر اینصورت توجیه زندگی رهبران سیاسی و مذهبی و فرزندان آنان در کشورهائی که آنها را به عنوان “شیطان بزرگ” یا “مادر تمام فسادها” نام بردهاند، امکان پذیر نخواهد بود.
نمونه دیگر از این آمفیبیان سیاسی، رهبران سیاسی و مذهبی هستند که مردم را در چارچوب خرافه پرستی، با هر ترفند ممکنه نگه میدارند و حتی بسیاری از دگراندیشان را در زندانها اسیر و یا با حکمهای اعدام خاموش کردهاند است.
آنان برای درمان خود و وابستگانشان از پیشرفته ترین امکانات پزشکی بهرمیبرند. در زندگی روزمره شان از لوکستری لوازم استفاده میکنند و برای تعطیلات خود به گرانترین کشورها جهان سفر میکنند.
ولی مردم بیچاره یا در امام زاده ها باید خود را به خاک و خواری بکشانند و یا با دخیل به ضریح این و آن، منتظر شفا یافتن تا پایان زندگی شان بمانند. در زندگی روزمره شان هم از خجالت نداری، سر بزیرو نگران آینده کودکان شان در غم و افسردگی دست و پنجه نرم کنند.
هموطنانی که دسترسی به حداقل امکانات خبری را دارند، چه در شبکههای اجتماعی و چه در دنیا “واقعی”، بخوبی میدانند که در رانتخواری، فساد مالی و اخلاقی، برای رهبران و اعضای خانواده آنان، هیچ مرز قابل تصوری نمیتوان یافت.
حیات این آمفیبیانهای سیاسی در کتمان عقب افتادگیهای صنعتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور است. از سوی دیگر، آنان توان ماندن در فضای ساخته و پرداخته بر اساس “دروغهای” که در طول قرنها به جای “واقعیتها” به مردم قالب کرده اند را هم ندارند.
آنان فقر را عادلانه بین مردم تقسیم میکنند و برای خود، ثروت و قدرت سیاسی-اقتصادی را بر اساس جایگاهی که در دایره قدرت بدست آوردهاند تقسیم میکنند!
ملت بزرگ ایران، برای رها سازی خود از جهل و خرافه پرستی که مکانیزم تداوم حیات نظام ضدانسانی وضدملی جمهوری اسلامی است، راهی جز نفی تمامی این خرفه پرستیها ندارند.
کرونا یا سیل، زلزله یا جنگ، حوادثه رانندگی یا فاجعههای محیط زیستی، اینها همه محصولات جمهوری اسلامی است و جز فاجعه و نابودی چیز دیگری برای مردم ایران به ارمغان نخواهند آورد.
نابودی نظام جمهوری اسلامی و برقراری یک نظام دموکراتیک ملی، تنها راه رهائی ملت است. این مهم از طریق ائتلاف نیروهای دموکراتیک ملی برای برپائی کنگره ملی جهت تشکیل دولت در تبعید امکان پذیر است و در حال حاضر این تنها راه پیشروی ماست.
پاینده سر بلند باد ایران و ایرانی
اکبر کریمیان
05 اسفند 1398